سلام .وبتون عالیه.
اگه میشه رمان عشق درون امیرتتلو را پرنیانش را بزارید.ممنون.
پاسخ:سلام نظرلطفتونه آبجی عاطفه.این رمان 165 قسمت داره و دو فصله!!!نویسنده های این رمان به علت درخواست زیادی که بهشون شده مجبورشدن بدون وقفه بنویسن و به همین دلیل برای اینکه هرقسمت روتبدیل به فرمت های مختلف کنن وقت کافی ندارن ولی قول دادن بعدازاتمام این رمان زیبا تمام قسمت هارو بافرمت های مختلف برای ماارسال کنن وماهم برای شماکاربران عزیزقراربدیم.
نام رمان : دلنوشته های من
نویسنده : مفرانه کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب (مگابایت) : ۲٫۱ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۹۶
خلاصه داستان :
حالا بعد از گذشت ۱۰ سال از اون روزا ، حالا که نزدیکه تولد ۳۰ سالگیمه ، وقتی که دارم همه ۱۰ سال گذشته رو از روزی که تو دانشگاه به خودم گفتم “از امروز تا ۱۰ سال دیگه فقط فرصت زندگی داری” تا امروز که نزدیک تموم شدن اون ۱۰ سال هست رو مرور می کنم می بینم که هنوزم فرصت دارم ، اما دیگه نه واسه زندگی کردن ، واسه زندگی دادن ، به کسایی که زندگیشون بند زندگیه منه …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از مفرانه عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
صدای پیانو ، باورم نمی شه ، کی اینجاست ؟ به همون سرعتی که مغزم این سئوالها رو می سازه ، چشمام باز می شه تا جواب رو یه جایی همین نزدیکیا پیدا کنه. هنوز صدای پیانو می یاد.اطرافمو نگاه می کنم ، توی اتاق رو تخت دراز کشیدم و چند لحظه هنگ به اطرافم نگاه می کنم ، یه صدایی میاد.
فرانه ، خانومم یعنی واسه این نیم ساعت چرت زدن هم باید موبایلتو کوک کنی؟من نمی فهمم فلسفه این کوک موبایل شما چیه که جای اینکه آدمو از خواب بپرونه بیشتر چشم آدمو گرم می کنه؟
و همزمان مردی رو می بینم که با شلوارک و زیرپیرهنیش میاد تو ، دستش یه لباسیه که از نحوه نگه داشتنش معلومه داشته اتو می کرده .
چشمش که به چشمای بازم می افته پوف بلندی می کنه و لباس پشت در آویز می کنه و میاد لبه تخت. با مهربونی نگام می کنه.
خانومی نمی خوای پاشی . الآن همه میان ، نمی خوای قبل از رسیدن مهمونا کادوی منو بدی؟ پاشو دیگه تنبل خانوم ، یادت که نرفته کادوی این روز فقط یه بوسه اس ، خودت شرط گذاشتی . و بعد صداشو زنونه کرد و به ادای من گفت “هر سال تو این روز فقط یه بوسه می خوام تا مطمئن شم که چند سال پیش تو این روز اشتباه انتخاب نکردم” .
اینو گفت و با خنده سرشو آورد جلو . قبل از اینکه بقیه بیان پاشو تا مطمئنت کنم. چشماش که مات نگام شد ، انگار از زیر آب سرمو بیرون آوردم. نا خودآگاه لبخند زدم . امروز سومین سالگرد ازدواجمون بود .